کد مطلب:37600 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:242

ملازمت امت و بیعت با وحدت و امنیت















امام علی (ع) در این چند خطبه، ضمن گله مندی از مردم به دلیل روی آوردن به دنیا، به نقش خردمندان قوم در جامعه نیز اشاره می كند و در واقع با یاد نام فرمانبردارانی كه به بیعت خود استوار بودند، چون عمار و ابن تیهان و ذوالشهادتین، آنان را به عنوان الگو مطرح می كند تا مردم به روش و منش آنان تاسی جویند و نقشی چون نقش آنان به عهده

[صفحه 23]

گیرند تا ضمن وفاداری به بیعت با امام خود، حلقه ی وحدت و امنیت را محكم تر كنند. امام یكی ازدلایل پریشانی امت را چنین برمی شمارد:

ای گروه مردم، هموانا نخستین یاوه گویی و پیمان شكنی شما آنگاه بود كه خردمندان و نیك اندیشان شما رفتند.[1] .

حضرت در ادامه، از نشانه ها و علایم آنان سخن می گوید و می فرماید:

آنانكه به هنگام ملاقات به راستی سخن می گفتند و به دنبال گفتارشان به عدالت رفتار می كردند و چون خوانده می شدند، اجابت می كردند.[2] .

حضرت همچنین در ادامه، حق و حقوقی را كه میان امت و امام برقرار است بدین ترتیب می شمارد:

مردم، مرا بر شما حقی است و شما را بر من حقی. بر من است كه خیرخواهی از شما را دریغ ندارم و حقی را كه از بیت المال دارید بگزارم. شما را تعلیم دهم تا نادان نمانید و آداب آموزم تا بدانید. اما حق من بر شما این است كه به بیعت وفا كنید و در نهان و آشكار، حق خیرخواهی ادا كنید. چون شما را بخوانم بیایید و چون فرمان دهم بپذیرید و از عهده برآیید.»[3] .

اما اینك مظاهر وحدت و یكدلی از میان كوفیان برخاسته است و به بیعت پس از نبرد صفین آنچنان كه باید و شاید وفادار نمانده اند و امام نیز نیروهای فرمانبرداری چون عمار و مالك اشتر و هاشم و... را از دست داده است و گرفتار كسانی شده است كه وصفشان چنین است:

چون امر می كنم فرمان نمی برند و چون می خوانم پاسخ نمی دهند... فریاد می خواهم و یاری می جویم. نه سخنم را می شنوید و نه فرمانم را می برید.[4] .

[صفحه 24]

در واقع سپاه كوفه چنان از هم گسیخته است كه آینده ای بس خطرناك در پیش رو دارد:

نه انتقامی را با شما می توان كشید و نه به یاری شما به مقصود توان رسید. شما را به یاری برادرانتان خواندم، همچون شتری كه از درد سینه بنالد و زخم پشت او را از رفتن، بازدارد. ناله در گلو شكستید و بر جای خویش نشستید.[5] .

و یا در قسمتی دیگر می فرماید:

ای مردمی كه اگر امر كنم فرمان نمی برید و اگر بخوانمتان پاسخ نمی دهید. اگر فرصت یابید- در گفتار بیهوده- فرومی مانید و اگر با شما بستیزند، سست و ناتوانید. اگر مردم با امامی فراهم آیند، سرزنش می كنید و اگر ناچار به كاری دشوار درشوید پای پس می نهید.[6] .


صفحه 23، 24.








    1. محمد بن محمد بن نعمان، المفید، پیشین، ص 28.
    2. محمد بن محمد بن نعمان، المفید، پیشین، ص 28.
    3. نهج البلاغه، پیشین ص 35.
    4. نهج البلاغه، پیشین ص 38.
    5. محمد بن محمد بن نعمان المفید، پیشین، ص 270.
    6. محمد بن محمد بن نعمان المفید، پیشین، ص 187.